در سالهاي سياه حكومت پهلوي كودكي به زلالي چشمه سارهاي محبت در خاك ايران چشم به جهان گشود. محمد حسن هنوز كودكي بيش نبود كه براي اولين بار دستان كوچكش در مدرسه شهر مرند قلم را در دست گرفت و سالك ديار علم گشت. پس از اخذ مدرك ديپلم تحصيلاتش را در رشته ادبيات فارسي ادامه داد. سپس به استخدام اداره آموزش و پرورش درآمد و در شهرستان «ممقان»شروع به تدريس نمود. همزمان با اوجگيري انقلاب اسلامي به محضر آيتالله مدني(ره) راه يافت و به عنوان نماينده دبيران مذهبي در تمام جلسات و اعتصابات فرهنگيان شركت نمود. پس از پيروزي انقلاب اسلامي با شنيدن پيام تاريخي امام خميني(ره) مبني بر تشكيل جهاد سازندگي، جهاد سازندگي مرند را به همراه برادرش احداث نمود. و تصميم گرفت كودكان روستا را از لحاظ فرهنگي غني نمايد. سردار رشيد مرند به همراه يكي از دوستانش (آقاي ساجدي) با عنوان فرمانده گردان انصار جهاد سازندگي استان آذربايجان شرقي به جبهههاي جنوب رفت و در جزيره مجنون حماسهاي بينظير آفريد. اما ديگر چشمان آسمانياش توان نظاره بر خاك را نداشت. ماه شعبانالمعظم رو به پايان بود و كسائي در بخش اطلاعات عمليات فعاليت خود را آغاز نموده بود. ناگهان پيكر خستهاش در خط مقدم به زمين افتاد و چند ساعت بعد در بيماستان در تاريخ 24/1/1366 به ديار حق شتافت. تا لباس روزهاش به جام شيرين ساقي كوثر تازه شود